وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

تظاهر جایز نیست حال این روزهای من خوب نیست شاید بدِ بدِ بد هم نباشه ولیخوب هم نیست. تمام فضای ذهنم رو جستجو کردم یک متن بلند بالا هم نوشتم از لحظات تلخ و شیرین روزهای اخیر, ولی بغض توی گلو و بی حسی ناجور پای چپم نشون میده زور روزای بد من این اواخر بیشتر بوده.

راستش نمیدونم هنوز هم باید بیام و بنویسم که توی همه این سختیها و فشارها  کنار همسرم ایستاده ام که همراهشم, همراهی که کنار لحظات خوب نابش روزهای پرتنش زیادی رو هم داشته.

نمیدونم میتونم بنویسم هنوز هم مصرانه پیگیر هدفم , پیگیر هدفهامون هستم یا نه بعد از این همه شبانه روز دویدن و نرسیدن؟

لابد میشه دیگه میشه که مامان چند روز پیش بهم گفت مریم همه این روزا میگذره که مریم سالها بعد به این روزهات میخندی که مریم انقدر فکر نکنید, خب شاید ما باید به حرف مامان گوش بدیم که مامان دو تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده.

باشه مامان من به حرفت اعتماد میکنمو منتظر روزی میمونم که به سختی این روزا بخندیم, به تنشهامون, فشار مالی, تحمل سوال همیشگی کی عروسی میگیرید, به سِری و بی حس شدن مدام پام...

من صبورانه منتظر روزی میمونم که به حال امروزمون بخندیم و بگیم چه دیوونه بودیم بابا... 

  • ۹۸/۱۱/۳۰
  • مریم ...

نظرات (۲)

پات چی شده؟! 😕

پاسخ:
دائم بی حس میشه یه مدت قرص ضد اسپاسم میخوردم و خوب بود ولی وقتی تموم شدن دوباره بی حسیم برگشته دکتر میگه از اضطرابه ولی خیلی آزاردهنده اس چون مداومه :(

میگذرن این روزا .. اما لعنت به مملکتی که اینه وضع جووناش .. لعنت به مملکتی که باعث میشه یه مرد بعد از تحمل انواع و اقسام فشارهای مالی و کاری و روحی و .. یهو بزنه زیر گریه تو بغل همسرش .. 

پاسخ:
واقعا نسترن ما خیلی داریم تلاش میکنیم خیلی ولی نمیرسیم انگار.
متوجه قسمت آخر کامنت نشدم نسترن کی در آغوش کی گریه کرده؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی