وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

شنبه ی جان و دل

پاهام ضعف میره و کمرم درد میکنه و من چقد بابتشون خرسندم
حسایِ خوشایندِ هر شنبه...حسِ رضایت بعد از یک جمعه ای که من برای ساعت به ساعتش برنامه چیدم.
بیدار شدن تو پرانرژی ترین روز هفته و شروع دوباره ی تمام تصمیمای نصفه. 
بعد کار و تا 9 شب کلاس بودن...
دوباره مثل هر هفته کلاس رفتنی مسیرم درست از جلوی در خونست و من هی وسوسه میشم که دختر برو خونه امروز کارت زیاد بود و نهیب زدن به خودم که دنیا که درنگ نمیکنه تو چرا درنگ کنی؟؟؟
دوباره خستگی زیاد و دردِ کمر واسه حمل اون کوله سنگین.
دوباره محکم کردن بند کفشمو و درد و دل با قورباغه جان (عروسک جاکلیدیم) که آماده ای؟راه بیفتیم؟ بریم؟
دوباره برنامه ریزی, چیدن هدفها و تلاش و تلاش و تلاش.
کاش حسِ خوب دراز کشیدن الان رو بعد از یه روز شلوغ, بعد از خوردن کوفته ی خیلی خوشمزه مامان با ترشی بادمجون شکم پر و عطر صابون هویج روی پوست صورتم رو میتونستم بیان کنم.

  • ۹۵/۰۸/۲۲
  • مریم ...

نظرات (۱)

این وسط من دلم صابون هویج خواست :))

+دنیا درنگ نمیکنه چرا تو درنگ کنی ؟:) یادم میمونه این جملت مریم:) مرسی

+خسته نباشی نازنینِ پرانرژی :)
پاسخ:
وای نه ریرا,صابون هویج برای پوستای خشکه خدا نکنه پوستت خشک باشه
اره یادمون بمونه
مرسی عزیزترین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی