وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

"خوب"

امروز بیست و هفت ساله شدم.

هیچوقت تو روز تولدم انتظار جشن یا سورپرایز یا یه اتفاق خاص رو نداشتم از اون جهت که با مادرم متولد یک روزیم و همیشه این حس رو داشتم که من دختری ام که روز تولدش از خدا یک هدیه خاص میگیره...مادرش رو.

صبح از خواب بیدار شدم دوش آب گرم طولانی گرفتم موهامو روی بخاری خشک کردم و آرایش ملایم و موهای مادرمو بافتم.

ناهار دعوتیم خونه عمه خانم، مامان میگه روز مادره بریم سر خاک مامان(مادر پدرم). به سر خاک که میرسیم بابا داره به گلدونای خاک مادرش آب میده تمام محوطه پر شده از گلای بنفش ریز و تک تک بابونه.

مامانینا میشینن سر خاک و من میام امازاده برای زیارت.

بعد کتابا توجهمو جلب میکنن، یعنی هموز هست؟ همون کتاب قرآنی که استخاره داشت، "خوب" "بد" "متوسط" همونی که برای هر اتفاق نگران کننده ای خودمو رسونده بودم به امامزاده و کتاب رو گرفته بودم دستمو صلوات فرستاده بودمو سه بار بازش کرده بودم.

مثل اونموقع ها بچگیا که داشتم گل میچیدم عموم گفته بود مریم به نظرت درسامو قبول میشم؟ دیپلم میگیرم؟ بعد من بدو بدو اومده بودم امامزاده سه بار کتابو باز کرده بودم " خوب" متوسط"خوب" بعد بدو برگشته بودم که عمو بخدا قبول میشی ولی فک کنم بیست نشی.

حالا با تردید میام سمت قفسه کتابا، هنوزم هست، جلدش سرد و کهنشو لمس میکنمو کتابو میچسبونم به سینه ام، نیت میکنم برای کارم" خوب" متوسط" متوسط" لبخند میزنم خوب خدایا من اینو با ارفاق خوب قبول میکنم، نیت میکنم برای ازدواج، سوره الرحمن باز میشه، بالای صفحه نوشته " خوب".

مامان صدا میزنه" مریم عمه خانوم منتظره" چادرمو مرتب میکنم" اومدم".

  • ۹۵/۰۱/۱۱
  • مریم ...

نظرات (۴)

تولدت مبارک. با مامان یک روز دنیا اومدید؟ چقدر قشنگ. 
پاسخ:
بله متولد یک روزیم امسال که با روز مادر قرین شد و قشنگیش رو چند برابر کرد.
تولدت مبارک مریم عزیزم 
امیدورام امسال واقعا سال تحولهای عالی برات باشه
27 سالگی اوج روزهای لذتبخش یک دختره 
اینو 7-8 سال دیگه متوجه میشی
راستش من خودم از 24 سالگی فکر میکدم همه چی دیر شده خخخخ
پاسخ:
ممنونم نازلی عزیزم
منم از 24 حس دیر شدن رو دارم ولی کم پیش میاد به روی خودم بیارم یا اعتراض کنم.
تجرد هم زیبایی های خودشو داره اگه بزارند.
سلام مریم عزیزم...
خیلی خیلی دلتنگت بودم و دیشب نمیدونی با کامنتت چه حجم حس خوب رو برام فرستادی... 

تولدت مبارک عزیزدلم،ببخش البته با تاخیر...
تو اینقدر خوبی ،اینقدر مهربونی و اینقدر من به عنوان کسی که تا به حال ندیده از حرفا و نوششته ها و عکسات حس خوب گرفتم پس چه برسه به نزدیکانت،برای همین مطمئنم خدا برای تو بهترین و زیباترین تقدیر رو کنار گذاشته
انشالله سال 95 برات پر باشه از اتفاقای خوب و دوست داشتنی... 
اول از همه سلامتی برای تو و همه ی عزیزات، 
و بعد هم به لبخند عمیق و همیشگی گوشه ی لبت از موفقیت ها،شادی ها،اتفاقای خوب و خیر :)
خیلی دوستت دارم،سال نو مبارکت باشه... :*


+ من تا به حال سنت رو پرسیده بودم؟ اگه نه که همیشه حسم همین بود و دقیقا همین:))


پاسخ:
سلام یاس نازنینم دل منم برات تنگ شده بود به وبلاگت دسترسی نداشتمو خیلی نگران بودم آخرین باری که وبلاگت رو چک کردم گفتم اگه اینبار هم در دسترس نباشه تو وبلاگ خودم برات پست بزارم.
ممنونم برای تبریک تولد:*
امیدوارم سال 95 برای هردومون پر اتفاقای قشنگ باشه.
سنم رو درست حدس زدی پس دختری.
سوره مبارکه الرحمن عروس قران است و خیلی نیکوست که برای نیت ازدواج برایتان امده :-) 

خوشبخت باشید ان شاالله.
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی