نویسنده: بالزاک
مترجم: م. ا. به آذین
کشور: فرانسه
کتاب چرم ساغری حکایت جوان نابغه ای است که بعد از باخت تنها سکه اش در قمارخانه به قصد خودکشی به دل خیابان میزند تا خودش را به رودخانه بیندازد ولی برای گذراندن وقت پا به یک عتیقه فروشی میگذارد تا خود را سرگرم کرده و شب خودکشی کند تا جلب توجه کمتری نماید.
پیرمرد عتیقه فروش چرمی به جوان میدهد که آرزوهایش را برآورده میکند ولی با برآورده شدن هر آرزو چرم کمی کوچک شده و روزی که چرم تمام شود جوان میمیرد, جوان بی وقفه شروع به آرزو میکند و با کوچکتر شدن چرم کار به جایی میرسد که جوان دیگر جرات درخواست یک لیوان آب را هم ندارد و...
...
بالزاک در مورد این کتاب عنوان میکند که چرم ساغری زیربنای فلسفی دارد.
در ابتدای کتاب جوان در اوج فقر و ناتوانی مالی از عشق بی حد و اندازه اش از دختر جوان ثروتمندی سخن میگوید که برای برآوردن کوچکترین خواسته هایش متحمل رنجهای فراوان شده است, مثلا برای اینکه بتواند کرایه کالاسکه دختر را پرداخت کند باید پول ناچیزی که برای شام دو روزش در نظر گرفته یکجا پرداخت کند یا در هوای بارانی و کوچه های گِل آلود فرانسه جوری راه برود که لباسهایش زره ای کثیف نشوند چرا که پول خشکشویی ندارد.
راستش این قسمت از کتاب خیلی دیدم رو باز کرد, هیچ وقت فکر نکرده بودم و به چشمم نیومده بود که همسر, مادر و خواهر یا هر عزیز دیگری برای برآوردن کوچکترین نیازهام متحمل چه زحمات و سختیهایی شده اند.
همینکه همسرم با دو تا شغل و درست وسط امتحاناتش من رو به کلاسم میرسونه و برمیگردونه او رو متحمل سختی میکنه یا خواهرم که هربار که تهران است و سرکارم تمام مانتوهام رو با وجود داشتن نوزادی بسیار شیطان و بازیگوش اتو میکنه متحمل سختی میشه چیزی که شاید ته تهش ذهن متوقع ما نه وظیفه ولی محبتی سرسری قلمداد کنه.
و هزاران مثال از این دست.
با خواندن این کتاب عمیق تر میبینم, عمیق تر فکر میکنم, عشق بیشتر به چشمم میاد, و سعی میکنم هر لحظه قدردان تر باشم اگر بتوانم.