وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۱
  • ۰

همین

یک ساعتی میشود که دارم تلاش میکنم بنویسم و نمیشود

نه که نشود یک چیزهایی هم نوشتم ولی خب متناقض و گسسته

فقط اینکه دلم برای اینجا و نوشتن بی وقفه تنگ شده است.

نوشتن بی وقفه اصلا چه شکلی بود؟

چطور جرات میکردم هر چه در ذهنم بود رو بنویسم و امروز چرا این جرات از من گرفته شده؟

دلتنگم...زیاد...زیاد...زیاد

و خلاصه داستانهای سمفونی مردگان، برادران کارامازوف و مرشد و مارگاریا را به اینجا بدهکارم.

  • ۰۰/۰۵/۱۲
  • مریم ...

نظرات (۱)

ذهنتو رها کن 

هرچی میاد بنویس کم‌کم درست میشی 

پاسخ:
نوشتن از چیزی که توی ذهن میاد به اون صراحت و شفافی واقعا سخته یاسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی