وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

یادآوری

پودر نسکافه رو توی شیر گرم میریزم, کلاه سوایسرتم رو روی سرم میکشمو با ماگ مورد علاقه ام که عکس قشنگ خودم و همسرم روش چاپ شده میرم تو تراس, بخار از شیر نسکافه بلند میشه و من همزمان با مزه مزه کردنش به خیابون و ماشینا و آدما و درختها نگاه میکنم , به گنجشکهای لابلای درخت زیتون و کبوترا که خرامان روی سطح خیس خیابون قدم میزنن و پرستوها با اون دُم سبز تیره قشنگشون...

به امروزفکر میکنم به اینکه مرخصیم رو با صدای تماس تلفنی همکارم شروع کردم, به تا همین الانش که یکجورایی درگیر کارم بودم, عصبانی ام؟ ابدا, پذیرفتم که کارمندم حتی اگر توی مرخصی باشم و این پذیرش زندگیم رو آسون کرده.

پذیرفتم که بیشتر از این زمانی که برای کتاب و نقاشی میزارم نه در توانم که در شرایط زندگیم نمیگنجه,

یکجورهایی سرسازگاری دارم با خودم, دوست دارم مثل " نسیم" فرصت رو غنیمت بدونمو از چند روز تعطیلیم نهایت استفاده رو ببرم ولی مهمان داریم, پریزاد هم اینجاست پس فرصت فقط زمان خواب ظهر یا صبحها قبل از بیداریشون هست...میپذیرم.

باید بپذیرم که ادا و اصول همکارام در شرکتمون بیش از توانایی و تجربه من خریدار داره, میپذیرم که نمیتونم و نمیخوام شکل بقیه باشم و بهاش رو هم پرداخت میکنم,بهاش رو میپذیرم.

من بهای همه تصمیمای زندگیم رو میپذیرم و پرداخت میکنم.

...

نوشتن در کانال من رو در نوشتن در وبلاگ تنبل کرده, یکجورهایی نمیدونم خونه ام کجاست, به نظرتون حذفش کنم. 

  • ۹۸/۰۸/۰۴
  • مریم ...

نظرات (۱)

  • مرضیه مهدوی فر
  • من که تو کانالت نیستم از اونجا خبری ندارم، ولی عاااشق وبلاگتم و پست های پر از زندگی و آرامشش.

    بیشتر بنویس مریم:)

    پاسخ:
    کانال هم روزانه نویسی هست با عکس معمولا ولی چون تو چندتا جمله حالم رو مینویسم تو وبلاگ نویسی تنبلم کرده.
    به من لطف داری مرضیه جانم :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی