وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

ساعت از هفت گذشته بود که رسیدم خونه, دقیقش رو بخوام بگم هفت و پنج دقیقه بود, من بعد ازکار, سفارش نقاشی همکارم رو برده بودم برای قاب و وقتی رسیدم ساعت هفت و پنج دقیقه بود و خونه بوی عدس پلو میداد, مامان رو بوس کردم که وای اومدی,  خونه دوباره خونه شد, دیروز یه قیمه درست کردمو هلاک شدم مامان.

دروغ گفتم, قیمه رو با تمام عشقم برای شام و ناهار فردای خودم و همسرم پخته بودمو خدا میدونه برای تک تک لحظاتی که درستش کردم تا زمانی که غذاش رو تو ظرف ماکروفری ریختم و سیب زمینی های سرخ شده رو روش چیدم و یه سیب ترش شستمو توی کیفش گذاشتم چقدر ذوق داشتم.

راستش میخواستم به مامان بگم که چقدر قدر زحماتش رو میدونم و راه دیگه ای بلد نبودم خب.

بگذریم , شام خوردیم, دوش گرفتم, قهوه دم کردمو نشستم به مطالعه, باید از حس بی نظیر الان بگم, از اینکه تازگیا یک کلاس نقاشی کودکان رو اداره میکنم و خدا میدونه که چقدر سخت و شیرینه, ده تا کودک همزمان صدام میکنن" مریم جون" و من از پای بوم یکی بلند نشده سر دفتر یکی دیگه ام و هنوز طرح یکی رو آموزش ندادم یکی دیگه  کار آبرنگش رو خراب میکنه :)

باید بنویسم که الان دارم قهوه داغم رو مزه مزه میکنم و کتاب تحلیل نقاشی کودکان میخونم, ولی خب غریبه که نیستید باید بگم اولین ماگ قهوه ام رو طوری رو خودم برگردوندم که هنوز هم ساق پام به شدت میسوزه, سوزش دست و پام رو بزارید کنار ذهن من که وسواس داره و از همین اتفاق ساده تو ذهنش تراژدی میسازه و اضطراب میگیره...

به خودم میام تمرینی که روانشناسم برای کنترل اضطراب داده رو انجام میدم و به لحظه برمیگردم, به لحظه عزیزِ باارش با کیفیتم...

به ثبت لحظه اکنونم, به آرامشش, به اینکه من دارم تلاش خودم رو میکنم که قدمهام گرچه کند و کوچیکه ولی درجا نزدم که زندگی پرشتاب میگذره و هرچند من به گرد پاش هم نمیرسم ولی جا هم نموندم, از من بپذیری یا نه, انسانی که حرکت داره جا نمیمونه...

  • ۹۸/۰۷/۲۰
  • مریم ...

نظرات (۳)

کاش شاگردت بودم.

چه معلم زیبایی، خوش به حالشون. :)

پاسخ:
قربونت برم کاش تهران بودی, چقد من و تو به هم میاومدیم برای دوستی.
شاگردام معلم قشنگ نمیخوان که معلم با مهارت میخوان که دارم تمرین میکنم که باشم :)

1- خوش بحالت که نقاشی بلدی

 برای من داره میشه ارزوی دست نیافتنی.

 

2- خدا مامان رو براتون حفظ کنه.

 

3- وای من اصلا حوصله بچه هارو ندارم.

 

4- همه چیز از یه حرکت کوچیک و ساده شروع میشه و در طی زمان این کوچیک ها مرکب میشن و اونوقته که یه نتیجه بزرگ ایجاد میکنن.

این لپ کلام کتاب اثر مرکب دارن هاردیه که من بی اندازه دوسش دارم.

و واقعا هم همینطوریه.

 

5- موفق باشی مریم بانو جان

پاسخ:
1.خب دست یافتنیش کن فقط کافیه شروع کنی.
2.ممنون عزیزم خدا عزیزانت رو بهت ببخشه.
3. من دارم تا دلت بخواد.
4, این کناب رو خوندم خیلی خوبه, ممنون از یادآوری عزیزم.
5. شما هم موفق باشی دوست گلم.
6. اینها رو درحالیکه منتظرم قهوه ام دم ببره تا برم طراحی کنم با یه لبخند بزرگ و دل گرم از محبتت تایپ کردم.

مریم تو بهترین معلم نقاشی زندگی شون میشی.

مطمئنم. 

 

+ واقعاً مریم که لعنت می فرستم بر فاصله ها...

پاسخ:
بچه ها دوسم دارند عارفه, مادر بچه ها با مدیر آموزشگاه صحبت کردن و ابراز رضایت کردن بابتش خیلی خوشحال و شاکرم و دارم سعی میکنم بهتر شم.
واقعا لعنت به فاصله ها...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی