وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

امشب عجیب بیقرارم

بیقرار...عصبی...دلتنگ...پربغض...که هیچی تسکین نبود و نیست جز همون چند دقیقه مکالمه کوتاهی که داشتیم....

بعدتر فکر کردم دل ندم به دلِ گرفتگیِ دلم...که یجوری برخورد کنم انگار که حالم خیلی خوبه...

فتیر حلوایی خوردم...

موهامو بافتم....

مسواک زدم...

ماسک گذاشتم....

میز آرایشم رو مرتب کردم...

میز تحریرم رو...

طرح آبرنگ انتخاب کردم...

آخ راستی چرا زودتر به ذهنم نرسید

" سعدی"

برادر بزرگم سعدی...

که از درد فراق به تو پناه می آورم.

....

هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی

نیکبخت آنکه تو در هر دو جهانش باشی

غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود

بحقیقت که تو چون نقطه میانش باشی

هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند

بوستانی که چو تو سرو روانش باشی

همه عالم نگران تا نظر بخت بلند

بر که افتد که تو یکدم نگرانش باشی

گر توان بود که دور فلک از سرگیرند

تو دگر نادره دور زمانش باشی

وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد

ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی

چون تحمل نکند بار فراق تو کسی

با همه درد دل آسایش جانش باشی؟

ای که بی دوست به سر می نتوانی که بری

شاید ار محتمل بار گرانش باشی

سعدی آن روز که که غوغای قیامت باشد

چشم دارد که تو منظور نهانش باشی...

  • ۹۷/۰۳/۲۳
  • مریم ...

نظرات (۲)

عاشقانه‌های سعدی فوق‌العاده هستند واقعا...

+هرکسی را به تو این میل نباشد که مرا ...

پاسخ:
سعدی بی نظیره عاشقانه هاش تو این شرایط خیلی کمکم میکنه
ممنون از انتخاب زیبات و خوش اومدی
سعدی دوای درده،بنظرم باسعدی میشه زندگی کرد،عاشق شد وحتی مرد.
پاسخ:
آخ آخ دقیقا همینطوره
حال آدمو زیر و رو میکنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی