وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

ارمیا

"ارمیا" چهارمین کتابی است که من از جناب امیرخانی خواندم.

موضوع و محور کتاب "دفاع مقدس" است و منی که قبلتر کتاب" از به" را با همین موضوع از ایشان خوانده بودم و به معنای واقعی لذت برده بودم, سر این کتب متاستفانه حسابی توی ذوقم خورد.

جدا از موضوع که من فیلمنامه ها و کتابهایی با محوریت دفاع مقدس برام جذابه ولی در تمام مدت مطالعه داستان ارمیا حس میکردم کتاب را نوجوانی برای دستگرمی و یا شرکت در یک مسابقه داستانویسی نوشته است.

خلاصه:

ارمیا جوانی است که درس و دانشگاه را رها کرده و راهی جبهه میشود و در آنجا شیفته ی رزمنده ی دیگری بنام مصطفی شده که در ابتدای داستان شهید میشود. بعد از اتمام جنگ(بعد از شش ماه از حضور ارمیا در جبهه), وقتی ارمیا به تهران بازمیگردد تحمل فضای تهران بدون حضور رزمنده ها و علی الخصوص مصطفی آنقدر برایش سخت میشود که برای عبادت به دل جنگلهای شمال میزند. اتفاقی با معدن و معدن چیانی در جنگلهای شمال آشنا شده و مدتی آنجا مشغول به کار میشود درحالیکه رفتار آرام و متینش همه را شیفته خود کرده.

یک روز صبح با خبر وفات امام از رادیو سراسیمه, آشفته و گریان راهی تهران میشود, بعد از بیست و چهار ساعت گوشه نشینی راهی مراسم خاکسپاری میشود ولی در بین جمعیت از شدت بیقراری زمین خورده و از بین میرود درحالیکه در دل حس خوشایند پیروزی دارد.

...

پ ن 1: کتاب بعدی که شروع کردم رو به اتمام است و خلاصه کتاب قبلی نوشته نشده بود همین شد که خلاصه ارمیا خیلی هولهولکی با روحیه ای که چندان مطلوب نیست نوشته شد ببخشید که بده.

پ ن 2: راستی نگران حال روحی من نباشید دوباره و متاستفانه همان اضطرابهای همیشگی برگشته اند ولی خب خوبیش اینجاس که من تو کنار اومدن باهاشون حسابی کارکشته شدم.

پ ن3: این خلاصه نویسی شاید بعدا مجدد نوشته شود.

پ ن 4: پری شان عزیزم که کتاب رو خوندید لطفا بیاید و بهم بگید که چقدبد نوشتم.

  • ۹۶/۰۸/۲۸
  • مریم ...

نظرات (۴)

عزیزم،
خب شاید بهتر بود نوشته های این نویسنده رو بر اساس سیر نگارش میخوندی.
تا اونجا که من میدونم، حدست درسته و کتاب ارمیا رو آقای امیرخانی در دوران دبیرستان نوشتن و اصلا نسخه ای که من خوندم رو انتشارات سمپاد منتشر کرده بود، و اگر اشتباه نکنم از یه شماره چاپی به بعد، ناشر عوض شد. 
و خب نقد هایی که میگی بهش وارده.
راستش من خودم فکر میکنم پونزده یا شونزده سالم بود که خوندمش، و تو اون زمان و اون سن، و با مختصات روحی یه نوجوون، خب با نویسنده تا حدی همذات پنداری هم کردم. 
...
الان یادم نمیاد دقیقا از امیرخانی چه کتابایی رو خوندی.
بهم بگو. 
پاسخ:
عجب!پس حدسم درست بوده راستش نامزدم هم سالها پیش کتاب رو خوندن و مثل من تو ذوقشون نخورده بود. پس من زیادی عقبم :(
از ایشون کتابهای"از به","ناصر ارمنی" و"قیدار" رو خوندم پری شان عزیزم و هر سه رو دوست داشتم.
:) نه بابا، خب مواجه نشده بودی... چیز دیگه خوندی به جاش! 
پس رمان های قبلیشم مونده!
من او و بیوتن. 
من "قیدار" رو خیلی دوست داشتم، ولی یه علقه ی عجیبی به "من او" دارم.
دو تا سفرنامه هم هست که من هیچ وقت فکر نمیکردم برام جالب باشن، ولی خب، نتونستم زمین بذارم.
پاسخ:
راستشو بخوای پری شان من از اون آدمهایی نیستم که تو زندگیشون خیلی کتاب خوندن تو دبیرستان کتابای م.مودب پور بینمون دست به دست میچرخید و با ورود به پیش دانشگاهی کتابای صادق هدایت.
شروع کتاب خونیم هم با کتابای نادر ابراهیمی تو دانشگاه بود. در کل خیلی کتاب نخوندم البته الان نزدیک دو سالی میشه که سعی میکنم هر روز حتی شده یه پاراگراف کتاب بخونم.به قول یار کتاب خوندن باید برام یه ضرورت شه. آشناییم با کتابای آقای امیرخانی هم جالب بود که قبلتر اینجا نوشتم لینکش رو برات میزارم عزیز.
کتاب من او در لیست انتظاره.
:)))))
میدونی مریم، من رضا امیرخانی نویسنده ی فیوریتم بود!... هست...
تقریبا هرچی نوشته چاپ اولشو خوندم...
برا هیچ نویسنده دیگه ای تو صف نایستادم برا کتابش، یا روز شماری نکردم برای درومدن نوشته ش از زیر چاپ، جز این آدم! 
آخی... یادش بخیر... 
پاسخ:
چقدر خوب.
من تو هیچ زمینه ای چه موسیقی چه فیلم چه کتاب اینجوری انتظار نکشیدم.
سلام. فکر کنم ارمیا از اولین کتابای امیرخانی هست. من اونو تو سال هشتاد یا هشتاد و یک خوندم. کتابای بعدیش مخصوصا سرلوحه ها که مقاله ها ووبلاگ نویسی هاش هست حرف نداره یا داستان سیستان، بیوتن وقیدارو جانستان کابلستان
پاسخ:
ممنون زهرا جان حتما مطالعه میکنم ایشون هنوز هم وبلاگ دارند؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی