وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

بسم ا...

یه روزی ام میبینم که همه ی این بدو بدو ها تموم شده, پروژه هات به نتیجه رسیدن تازه بابا هم فارغ التحصیل شده بعد رادیو آوا رو گرفتی داره آهنگ شیرازی پخش میکنه نشستی زیر باد کولر چایی گل سرختو مینوشی و گلدوزی میکنی...
قول میدی؟
قول میدم.
...
متن بالا رو دیشب نوشتم همون لحظه ای که ذهنم از فکر کردن به پروژه ی خودم و همکارم که مسافر کربلاست و من عهده دار وظایفش, خسته شده بود همون لحظه ای که دستام بخاطر ورزش سنگین درد میکرد همون لحظه ای که به اصلاحیه های پایان نامه بابا نگاه میکردمو فک میکردم نرم افزارای آماری رو چطور به بابا یاد بدم بهتره, همون لحظه ای که انگشتام بخاطر تمرینای طراحی سیاه شده بود همون لحظه ای که رادیو داشت آهنگ لالایی رو پخش میکرد همون لحظه ای که مامان با چای و بیسکوویت و خرما اومده بود تو اتاقم...
حالا...حالا صبح قشنگِ فرداست صبحِ قشنگِ چهارشنبه ی دوست داشتنی... خبری از خستگی بی رحم دیشب نیس هرچند هنوز بدن طفلکیم عجیب درد میکنه...
حالا... نشستم پشت میزم چای به لیمو و تخم گشنیزمو مینوشمو سررسیدمو باز میکنمو به عادت هر روز که شعر یا نثر کوتاهی تو تاریخ همون روز سر رسیدم برای حضرت یار که هر گز نمیخوندشون و برای دل خودم که هزارباره میخونمشون مینویسم" سیر نمیشوم ز تو بس که لطیف منظری".
زیرش یه to do list مینویسم به چه بلندی...
روزی که انقدر آروم و هدفمند شر ع شده قطعا بخیر شده.
خدایا سپاسگزارتم و توکلم بر تو.
  • ۹۶/۰۳/۰۲
  • مریم ...

نظرات (۲)

  • ستاره امیری
  • همیشه موفق و پایدار باشی دوست من
    پاسخ:
    ممنونم ستاره جان
    خدا قوت...
    تو دو لیستت همیشه تیک خورده باد خواهر!
    پاسخ:
    ممنون:)
    وای تیک خورده نه ها قشنگ خط خطی.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی