رو تخت دقیقا کنار شوفاژ دراز کشیدم
برق اتاق رو خاموش کردم منتظر صدای اذان از مسجد محلم
بوی برنج ایرانی پیچیده تو خونه
باید پاشم وقت خواب نیست
باید پاشم تمرین طراحی کنم کلی هم از کلاسای آبرنگم عقبم
خوندن کتابایی که شروع کردمو ادامه بدم ببینم آخر عاقبت عشق فرمانده جنگ به مارتا به کجا میرسه
باید پاشم چایی دم کنم لباس اتو کنم دستی به سر و روی کتابخونم بکشم
...
بعدا نوشت
کتری رو آب کردم گذاشتم جوش بیاد مامان رفته خرید خونه تنهام
نشستم پشت میزتحریرم تخته شاسیم رو گرفتم دستم
آهنگ خداحافظ تهرانُ میزارم پخش شه
" یه خیابان باران
پشتِ باران باران
اصلا انگار امشب
کلِ تهران باران"
عکس سه رخ یه دختری که احتمالا مدل یا شایدم بازیگره دستمه
جای طرح زدن حاشیه کاغذام شعر مینویسم
"من دوستت دارم
دوستت دارم
ببار ای باران عشقم"
آب جوش میریزم تو ماگی که حضرتِ یار برام خریده یه شکلات تلخ 96 درصد از تو کیفم برمیدارم
دلتنگم بیشتر دلم گرفته بغض بادکنک شده تو گلوم
یه قدم مونده به ترکیدن بغضم پیامت میاد همه پیامت به کنار "چیزی بگو"آخرش رو که میخونم....
...
کانالهای تلگرامی زیر پیشنهاد میشود
رادیو ایرانمهر: @hafezkk
و کانال تلگرامی رونوشتهای من متعلق به خانم مریم سمیع زادگان که روزانه هاشون عجیب به دل میشینه: @RWnwsht
...
گفتنی زیاد دارم کلمه نمیشن اما...
- ۹۵/۱۲/۰۱