قهوه رو که دم میکنم میرم کتاب "مردی در تبعید ابدی" و ماژیک هایلایتو بالشمو از اتاقم میارمو میام تکیه میدم به دیوار آشپزخونه.
چقد این قهوه تو خنکای آخرای اسفند میچسبه چقد بعد این همه بدو بدو و این روزای شلوغ میچسبه چقد خسته ام و الان چیزی جز همین قهوه خوش عطر داغ حالمو خوب نمیکنه.
...
احتمالا باید حافظمو ضعیف کنه این قلم زمین نزاشتن. اینکه من هر چیزی رو مینویسم از جملات بزرگان گرفته تا داستان های کوتاه...حتی یه جدولی درست کردم که تمام صفتهای خوب اخلاقی مثل "صبور بودن" و " کنترل عصبانیت" و ... که دوست دارم تو خودم تقویت کنمو نوشتمو هر شب تو خونه های جدول به خودم رتبه و امتیاز میدم ...یعنی قشنگ قیامتو هر شب میارم جلو چشمم از بس به خودم سخت میگیرم. ولی عجیب جواب میده, نوشتن و یادآوری هرروزه ی نوشته ها برام شده مثل تلقین و کلی تو برخوردام تاثیر گذاشته و متعاقبا برخورد خانواده و دوستان و همکارا هم به همون اندازه باهام بهتر شده, سال 94 با همین شیوه یه سال موفق بود باشه که 95 هم پر باشه از صبر, ایمان و امید و عشق و توکل...
...
امروز استاد سختگیرنقاشیم طرحی رو که روش کار میکردم نپسندید و خواست که از اول کار کنم هر چند که در لحظه ناامید شدم ولی من آدم کنار کشیدن از اهدافم نیستم تا حالا به هر چی خواستم رسیدم و نقاشی هم مستثنی نیست. هفته دیگه با کلی ذوق سر کلاس حاضر میشمو طرح قشنگمو و دوباره و لازم باشه هزارباره از اول شروع میکنم.
...
زندگی بالا و پایین زیاده داره بالاهاشو که دارم اینجا ثبت میکنم; پاییناشم میدم دست سال 94 که با خودش ببره من نمیخوامشون.
...
- ۹۴/۱۲/۲۰