وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

دیشب از شبای تنهایی بود، مامان زنگ زد که میرن خونه خالینا، که برام مرغ کباب کرده که با ماست بادمجون بخورم، شکر بزرگیت خدا مامان داره بهبود پیدا میکنه کبودی دستا و قفسه سینه رفع شده و.سیاهی دور چشمم به زرد کمرنگ میزنه، درد زانوها هم تا حد زیادی کم شده، پریشبا رفتیم فروشگاه زنجیره ای و کلی خرید کردیم، ماست محلی خریدیمو و زیتون و یک بسته شکلات تلخ برای دفتر. .. 

حالا که مامان نیس یه سر میرم دروازه دولت و تابلوی قاب شده گلدوزیمو میگیرم، تو مترو گوشیمو درمیارم که یکم کتاب (الکترونیکی) بخونم که انقد داد میزنن خانم ریمل ضد آب دارمو و روسری و آینه چشمک زن و...که کلا تمرکزم بهم میریزه، خسته ام و حوصله ندارم فقط یه گوشه وایمیستمو نگاه میکنم به فروشنده های مترو، خانمه میگه برچسب رنگی تخم مرغ آوردم برای سفره های عیدتون، فکر میکنم نه خانم بهار آوردی به عصر خسته ی مترو.

میرسم خونه در یخچالو باز میکنم وااااااااو هندونه، میگم رشوه خوبی بود مامان، هندونه رو برش میزنم یه کاسه تخمه میریزمو میرم میشنم پای قسمت جدید شهرزاد.

دلم میخواد شیرینیجات درست کنم ولی نه خودم میخورم نه بابا اهلشه، زحمت همه اینا رو داداش میکشید که اونم شهرستانه، مامان هم که میگه تحرکم کمه رژیم گرفته، از یخچال دوتا تخم در میارم، خب واسه دخترای دفتر درست میکنم، نتیجه میشه مافین با مغز شکلات.

دارم سالاد شیرازی درست میکنم برای ناهار فردا که مامانینا میرسنو شب تنهام تموم میشه. 


  • ۹۴/۱۲/۱۱
  • مریم ...

نظرات (۱)

چقدر تابلوت خوشگل شده مریم. 

پاسخ:
فاطمه دپست داشتم کادر دورش بیضی باشه نه مستطیل :( ولی دوسش دارم خیلی حسش نوستالژیکه، ممنونم فاطمه جان.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی