تو دفترم مینویسم:
تصنیف و قصه گوش دادن از رادیو
گلدوزی
وبلاگخوانی
روانشناسم گفته لیست کارهایی که دوست دارمو بنویسم و من دارم فکر میکنم که نقاشی، آشپزی و نوشتن رو باید به لیستم اضافه کنم.
تابلوی گلدوزیمو جمع میکنمو و دور ناخونا و لبهام رو.مرطوب میکنم، و بعد از تمرینای تنفسیم ولو میشم رو تختو موهای نم دارمو پخش میکنم رو بالش.
امشب از اون شباییه که آرومم که میدونم خوب میخوابم
که خودم از خودم شرمنده ام که انقد خودمو اذیت میکنم که تو شرایط اضطراب میزارم که انقد حساسم.
که به بدی دنیا عادت نمیکنم که هر بدی توی این دنیا برام مثل یه شوک میمونه، یه سیلی محکم.
تصمیم گرفتم یکم راحت تر زندگی کنم یکم بی خیال تر، اصلا تازگیا سعی میکنم از کلمه"گور باباش" زیاد استفاده کنم.
فلان اتفاق افتاد؟ گورباباش
نیفتاد؟ گور باباش
پایان نامه تمدید میخواد؟ گور باباش
فلان مساله کاری؟ گور باباش
و و و...
...
پ ن1: تشخیص روانشناسم اینه که نه وسواس دارم نه افسردگی ولی سطح.اظطرابم بالاست و این وسواس فکری اخیر هم واکنشی بوده در همین راستا.
پ ن 2: بدون مجوز دکتر میشه قرص آهن خورد؟ ضرر نداره؟
پ ن 3: عکس گلدوزی رو با پستای بعدی میزارم، هرچند کار ساده ایه ولی ذوق دارم.نشونتون بدم.
- ۹۴/۱۰/۲۸