درب آشپزخونه رو میبندم بلال کباب شده رو از رو اجاق برمیدارمو میندازم تو پارچ آب نمک و دل میدم به آهنگ رادیو
بوی بلال دمی گوجه و سالاد شیرازی با آبلیموی تازه گرفته شده کل آشپزخونه رو برداشته
دلم آروم نمیگیره فکر میکنم به روسری ترکنم و به پیراهن بلند قرمز صورتیم
به دریا و جنگل حتی به آهنگهای ماشین
به محصولات چوبی و زیتون و لواشک
به عطر نارنگیو پرتقال نوبرانه
به هوای خنک و ابری و بارونی شمال
به خونه ای که به جنگل باز میشه و یه خیابون پایین ترش دریاست
بعد از شانزده سال دوری...دوباره شمال
- ۹۴/۰۷/۱۲