برای همسرش صبحانه درست کرده بود، برادر جان رو میگویم داشتند املت و چایی شیرین میخوردند گفت مریم بیا بخور صبحانه درست کردم گرسنم بود و دلم املت میخاست رفتم سر یخچال ظرف غذامو برداشتمو گفتم مرسی دیرم شده.
...
نمیخام بگم من خیلی کار خاصی میکنم ها ولی بعضی خانم ها چقد راحت زندگی میکنند خوشبحالشان...
میخوابند تا هر ساعتی که میخان هروقت اراده کنند میرن خرید و مثل من به کلی باشگاه سر نمیزنن تا یه خوبش رو که تا هفت شب خدمات میده رو پیدا کنند.
میدونم چی میخواید بگید ته برج این منم که حقوقشو میگیرم ولی...
میدونی من از سر اجبار کار میکنم نه اینکه نیاز مالی داشته باشم اینجوری تربیت شدم مستقل، هم من و هم خواهرم، قضیه پسرا که خب فرق داره باید مستقل شن
اصلا بخوام واضح بگم بابا وضعیت مالی نسبتا خوبی داره و از هیچی هم دریغ نمیکنه ها ولی جوری تربیت کرده که دستمون تو جیب خودمون باشه در حدی که بمیریم ولی خرجامون پای خودمون باشه و از کسی نگیریم انقد مستقل که خواهرم بعد چهار سال زندگی مشترک هنوز نمیتونه از شوهرش پول بگیره و همسرش به ازای این کم خرجی خونه و ماشین و مغازه ای هرازگاهی به نامش میزنه چقد رو خودش کار کرده تازگیا بتونه از شوهرش پول بگیره میگه سرکار نمیرم تا مجبور شم
وضعیت من بدتره بمیر ولی نزار کسی برات خرج کنه حالا خودم کلی دست به خرجمها برای همه هدیه میخرم شالگردن میبافم همیشه دست پر به خونه اقوام میرم هر ماه یه مبلغی به حساب اقوامی که دستشون تنگه میریزم ولی بگو بمیر ولی کسی برات خرج نکنه بدجوری به غرورم برمیخوره
هیچوقت هم پدرم رو راضی نمیکنه به نظرش به هیچ جایی نرسیدیم شما که غریبه نیستید فک کنم حتی ازمون خجالت هم میکشه خب خیلی افت داره خودت یه آدم اسم و رسم دار باشیو هزار نفر زیر دستت کار کنند ولی بچه هات...
همین الان که کلاس نقاشی میرم هم بزرگترین جرم دنیاست، چرا؟؟؟ چون جاش میتونم بشینمو برای دکترا بخونم، حالا مهم نیست دیگه انرژی درس خوندن نداری و میخوای یه چند سالی به علایقت بپردازی اونم علایقی که نه با خیال راحت علایقی که باید برای تامین هزینه هاش کلی کار کنی مهم اینه دختر آقای فلانی دکترا نداره
ولی میدونید چیه من دوست ندارم به شغل فلان برسم تا فلان قد درآمد داشته باشم برای من همینکه درآمدم کفاف پول دانشگاه و کلاس و کامواهای رنگیمو ماگهای جورواجورمو میده بسه برای من اصلا فرقی نداره کدوم منطقه تهران زندگی کنم هر جای این تهران که باشی قطعا یه فرهنگسرا داره و این برای من کافیه قطعا یه کافه خوب داره و این برای من کافیه برای من فرقی نداره تلوزیونمون چیه یا فلان مبلو داریم یا نه من برای بافتنم یه پشتی که بهش تکیه بدم بسه نه؟؟؟ پشتی هم نیس یه بالش برام کافیه
میدونم دارم از سر شکم سیری حرف میزنم
من دوست دارم جایگاه به عنوان یه دختر ارزشمند باشه نه اینکه چون سرکار میرم چون فوق لیسانس دارم پس اگه چیزی میبافم یا کیکی میپزم اشکال نداشته باشه من حتی اگه درسم نمیخوندمو تو خونه بودم هم اینکارا ارزشمند بود هرچند الانم دست به هرکاری که میزنی میشنوی که جای اینکارا بشین درستو بخون
من دوست دارم پدرم از دستپختم تعریف کنه نه از دست فرمونم دوست دارم بفهمه رنگ چقد زندم میکنه
بگذریم
شرمنده خودمم شرمنده پدر هم.
- ۹۴/۰۶/۱۷