عالی بود
دیروز عالی بود
بالاخره کلاس نقاشی ثبت نام کردم
هیجان انگیز بود دیدن اون همه بوم و رنگ هنوزم دلم با یادآوری اون همه رنگ میلرزه
بعدش از آموزشگاه زدم بیرون برای خریدن وسایلی که استاد لیست کرده بود وای نگم از فروشگاهی که پر قلمو ومدادرنگی و جعبه های آبرنگ بود
قسمت هیجان انگیز تره ماجرا فروشگاه لوازم قنادی درست مقابل فروشگاه لوازم نقاشی بود
رفتم تو فروشگاه و ذوق زده گفتم وای اینجا از فروشگاه قبلی هم بهتره و فروشنده خیره موند به مشتری خل وضعش
قالب شیرینی پنجره ای خریدم
کمی هم آرد
شب به تلاشم برای درست کردن شیرینی پنجره ای گذشت
شکل شیرینیام نشد اون چیزی که باید باشه ولی طعم جالبی داشت و تجربه ی فوق العاده ای بود مگه میتونستم چشم بردارم از شیرینی در حال سرخ شدن؟
شب قبل خواب پر از هیجان بودم هیجان وسایل نقاشی جدیدم وسایل آشپزی جدیدم حتی چدبار بلند شدم قلموهامو لمس کردم و باز یه لبخند گنده نشست رو صورتم و هی پیش خودم فکر کردم چرا پنجشنبه نمیشه؟؟؟
آخر بلند شدم سجادم رو باز کردم تسبیح ام البنیم رو درآوردم رفتم دراز کشیدم چشمام رو بستم و شروع کردم ذکر گفتن
کم کم چشمام گرم شد.
...
- ۹۴/۰۵/۰۷