وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مریم ...
  • ۰
  • ۰

آری یا خیر؟

دوستان نیک و کهنه سلام

باید در جریان باشید که من مدت کوتاهیِ که خواندن شاهنامه رو شروع کردم.

مدتیِ که دارم فکر میکنم شعر و تفسیر رو تو کانالم به صورت وُیس قرار بدم.

و خب خوب میدونم که منبعهای خیلی خوبی برای خوندن شاهنامه وجود داره ولی اون چیزی که باعث شد این ایده به ذهنم برسه این بود که من دارم کتاب رو کم کم میخونم شاید هر هفته نهایتا 15 الی 20 بیت و این باعث میشه که یهو یه حجم بزرگ جلوی رومون نباشه و بترسونتمون چون به هر حال شما با من جلو میرید و ناگزیرید که آهسته جلو برید.

خلاصه که اگر موافق این کار هستید(اگر واقعا موافقید و حتما وُیسها رو گوش میدید چون من باید براش زمان مشخصی رو برنامه ریزی کنم) بهم اطلاع بدید و اگر هم که مخالفید ممنون میشم بهم بگید.

خلاصه که منتظرم خبرم کنید.

  • مریم ...
  • ۰
  • ۰

توی چشمانم قطره میریزم، دستم رو که با آب جوش کمی سوزاندم زیر آب سرد میگیرمو چند پر گل­­گاو زبان توی آب جوش میندازم، رنگ بنفش قشنگی از گلبرگها توی آب پخش میشه و من وُرد رو باز میکنم.

میل نوشتن دارم، تمام چند روز گذشته رو میل نوشتن داشتم و موقعیتش فراهم نشده، ولی حالا که زیر دستگاه های خنک کننده توی اتاق تنها هستم حالا که آهنگ بی کلام گوش میدم و حالا که از حجم زیادی کاری انجامشون نمیدم، چرا که ننویسم؟

صبح قشنگ دوشنبه ایِ که با صدای اذان از خواب بیدار شدم، با صدای اذان، دلشوره و دل آشوبه،

خنده داره بعد از این همه سال کار کردن هنوز بابت مسائل کاری اضطراب میگیرم، مسائلی که یا اتفاق نمیافتند یا به سادگی حل میشن و یا اگر به سختی، روزهایی هستند که ناگزیر میگذرند.

امروز صبح هم مثل هر روز از خواب بیدار شدم نیم ساعتی طراحی کردمو همزمان فایل صوتی کتاب "شوهر آهو خانوم" رو گوش دادم، کیف جدیدیه که به تازگی کشفش کردم، کتاب گوش دادن و طراحی همزمان، به قدری در این لحظات ناب صبحهای زود یا عصرهای تابستونیم غرق میشم و از دنیا جدا که انگار نه انگار من تا قبل شروعش از کمر درد روی پا بند نبودم.

صبح دوشنبه ی قشنگی که من دلم از سفر همسرم گرفته که باید یک گوشه کوچک از حجم کار بزرگم رو بگیرم و شروع کنم، که پولهایی رو که باید واریز کنم که عصرش مانتوهای آخر هفته شسته شده رو اتو کنم که یادم باشه امروزم باید از دیروزم بهتره باشه تو گویی قدر گفتن یک جمله بیجا کمتر، که اتاق هم شلوغ شد که باید آهنگ بی کلام رو قطع کنمو در قالب کارمند رویایی که بیقرار خانه است دست حجم بزرگ کارم رو بگیرمو تا ساعت پنج و نیم دوستش داشته باشم که دارم که راضی و شاکرم.

و زیاده عرضی نیست جز سپاسگزاری یگانه معبودم.


  • مریم ...