وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

# جنایت و مکافات

راستش میل به خوندن این کتاب بعد از دیدن تئاترش که از نظر من فوق العاده و از نظر همسرم متوسط و شاید هم پایینتر از متوسط بود در من ایجاد شد، همسرم اعتقاد داشت که کشش کتاب در حدیه که چندین بار خوندتش و من حسابی کنجکاو شدم که این کتاب رو بخونم، البته هنوز هم معتقدم که تئاتر، تئاتر خوبی بود هرچند که تو اون دو ساعت بیست دقیقه خیلی از ظرافتهای کتاب رو به نمایش نذاشته بود.

...

نویسنده : داستایوفسکی

...

این کتاب داستان دانشجویی به نام راسکولْنیکُف (رودیا) را روایت می‌کند که به‌خاطر اصول  خود - کشتن فردی ستمگر برای نجات انسانهای دیگر _مرتکب قتل می‌شود. بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است، پیرزن رباخواری که معمولا پیش او چیزی به امانت میگذاشته و پول ناچیزی دریافت میکرده  را همراه با خواهرش که غیرمنتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می‌شود، می‌کُشد، _ البته او بنابر اصول خودش یک انسان بی ارزش یا به قول خودش یک پشه را کشته تا جماعتی را از او نجات دهد-

 او پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته می‌بیند و آنها را پنهان می‌کند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف هرکس را که می‌بیند می‌پندارد به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون می‌رسد. در این بین او عاشق سونیا، دختری که رودیا اتفاقی با پدر دائم الخمرش در کافه آشنا شده میشود- صحنه مکالمه پدر سونیا و رودیا در کافه یکی از جذابترین بخشهای کتاب است همان قسمتی که پدر سونیا به رودیا میگوید که دخترش کارت زرد _کارت سلامت فاحشگان_ دارد و چطور یک روز برای تامین غذای خواهر و برادر ناتنی اش به اصرار نامادری خود کاترینا- تن به فروش خود میدهد و بعد از اولین دریافتی درحالیکه صورت خود را در بالش فرو کرده و میگریسته کاترین پایین پایش مینشیند پاهایش را غرق بوسه میکند و پا به پایش میگرید.-

رودیا به اصرار سونیا که هرگز او را ترک نخواهد کرد به جرم خود اعتراف میکند به دلیل اختلالات روانی و نیکوکاری های سابقش با تخفیف روانه زندانی در سیبری میشود که سونیا البته او را همراهی میکند و آنجا به خیاطی میپردازد.

هزینه های خواهران و برادران خردسال سونیا توسط یکی از خواستگاران دنیا (خواهر رودیا که همراه مادرش برای سرزدن به برادرش به پترزبورگ سفر کرده است.)که فردی بسیار ثروتنمد بوده و بخاطر او و بخشش مالی که دنیا از آن امتناع میکند و در نهایت هم بعد از بخشش پول به آنها خودکشی میکند تامین میشود.

دنیا با یکی از دوستان رودیا ازدواج میکند و توسط سونیا برای او نامه مینویسد و مادرشان که گمان میکرده رودیا به سفر رفته در همین بی خبری تسلیم مرگ میشود.

داستان آنجایی تمام میشود که هفت سال بیشتر به حبس رودیا نمانده، هفت سالی که رودیا و سونیا برایشان هفت روز میگذرد.

راستش هنوز هم نمیدونم چطور میشه یک کتاب رو  خلاصه کرد طوریکه لذت خوندنش منتقل شه، مخصوصا کتابهای اینچنینی با شخصیتهای فراوان و داستانهای پیچیده ولی این کتاب سرشار از صحنه های فوق العاده اس.

 

  • ۹۸/۰۶/۳۰
  • مریم ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی